تا بر آستان آسمانیت بوسه زنم .
به پابوس کبریا آمده ام.این بار طوس رنگ مدینه دارد این بار فریاد های غریبانه آل رسول از طوس ، جان را آتش میزند .
آقای من ! زهر شیطان با جگرت چه کرد ؟ دلهای داغدار سوخته تا همیشه داغدار شماست .
دلهایی که مدینه را کربلا را به دوش میکشد این بار در طوس به داغ نشسته است .
آنگاه که از دور میآیم و در اولین نگاه گنبد طلایی تو را میبینم ، پرنده روحم به هوای وصل تو بال میزند ، اشکم جاری میشود .
میگویم خوشا به حال کبوترهای سفید بالی که مجاور توأند . کاش من هم بال و پری داشتم و همیشه گرد در و بام دوست از این سو به آن سو چرخ میزدم و قصه شهادت جانسوز تورا برای عاشقانت میگفتم و مینالیدم .
آقا ضامنم باش . از همه جا رانده ام . دل از همه بریده ام . به حریم حرمت پناه آورده ام . دستگیرم باش . آمده ام تا دل در حریمت بندم . تا گره های دلم را بگشایی. پنجره های کوی تو به روی همه بی پناهان باز است . پنجره های تو از جنس مهربانی و عشق است.
ای ضامن آهو ! آهوان دیدگان ما را بیش از این سرگشته مخواه ! ...